به خاطر باهوشی کودک او رو به مدرسه تیزهوشان یا کلاس بالاتر نفرستید. کودکتون تمام عمرش رو فرصت برای دانشمند شدن داره اما برای کودکی و بازی تنها همین چند سال فرصت رو برای همه عمر دارند. تلاش برای ساختن بهترین فرزند تنها از کودکتون دانشمند میسازه نه فردی خوشبخت و خوشحال. تنها انتظارتون از کودکتون این باشه که خوشحال باشه و از زندگیش لذت ببره. خوب بودن کودکتون کافیست دنبال بهترین نباشید که بهترین بودن، بدبختیست.
بخشی از گفتگوی دکتر هلاکویی در برنامه رازها و نیازها
محمدسعید روزبه - "آفرین به بچه با هوشم" یا "آفرین به بچه تلاشگرم" ؟
این دو جمله هر چند یک مخاطب دارند و مفهوم شان تشویق است ، دو نتیجه متفاوت به بار می آورند.
دانشگاه استنفورد تحقیقی انجام داده است که شرح مفصلش در این مجال نمی گنجد. خلاصه اش این است که چند گروه از دانش آموزان که در یک آزمون موفق شده بودند را با تعابیر مختلفی از جمله دو جمله فوق مورد تشویق قرار دادند.
در مقایسه نتایج این دو جمله ، کسانی که با تعبیر "باهوش" مورد تشویق قرار گرفته بودند در آزمون های بعدی، نتایج ضعیف تری نسبت به گروهی که "پرتلاش" خوانده شده بودند، کسب کردند.
تفاوت به دست آمده این گونه توضیح داده می شود که وقتی به دانش آموزی گفته می شود که تو باهوش هستی و این ویژگی در او پر رنگ جلوه داده می شود (حتی اگر او واقعاً باهوش باشد) ، اندک اندک او تصور می کند که نیازی به کار و تلاش ندارد و هوش سرشارش همه کارها را انجام خواهد داد!
اما وقتی به دانش آموزی تلاشگر گفته می شود، او این گزاره را در وجود خود می پذیرد که اگر موفقیتی به دست آورده ، مرهون تلاش های اوست.
کودکت خیلی دروغ میگه! زیرا خیلی بهش گیر میدی.
کودکت اعتماد بنفس نداره! زیرا تشویقش نمی کنی.
کودکت کم حرفه! زیرا باهاش حرف نمیزنی.
کودکت دزدی میکنه! زیرا بذل و بخشش رو بهش نمی آموزی.
کودکت ترسوست! زیرا همیشه طرفداریشو میکنی.
کودکت به دیگران احترام نمیزاره! زیرا صدات رو واسش پایین نمی آری.
کودکت همیشه عصبیه! زیرا ازش تعریف نمیکنی.
کودکت بخیله! زیرا باهاش همکاری نمیکنی.
کودکت به دیگران پرخاش میکنه! زیرا تو خشن و سختگیری.
کودکت ضعیفه! زیرا همیشه تهدیدش میکنی.
کودکت داد و فریاد میکنه! زیرا بهش اهمیت نمیدی.
کودکت ناراحتت میکنه! زیرا بغلش نمی کنی و نمی بوسیش.
کودکت ازت فرمان نمی بره! زیرا درخواستات بیش از حده.
کودکت گوشه گیره! زیرا همیشه مشغولی.(مشغول کارهای خودت)
نمود این رفتارها در بزرگسالی بسیار خطرناک و غیر قابل درمانند...
به جای اینکه کاری کنیم که بچه ها از ما حساب ببرند ، کاری کنیم که روی ما حساب باز کنند . به جای اینکه بخواهیم با سرسختی نظر خود را اعمال کنیم ، با منطق و دلیل او را قانع کنیم که اقتدار در همین است ( از کتاب تربیت علیرضا فیض ) |
نماز اصلاح فرزند توسط پدر
دورکعت در رکعت اول بعد از حمد ۱۳ بار تکاثر در رکعت دوم ۱۱ بار بعد از نماز ۵۰۰ بار صلوات در سجده میتوان ۱۰۰ صلوات را گفت ۴۰۰ صلوات را گرو نگه داشت بعد از اصلاح فرزند
نمازی دیگر
چهار رکعت در رکعت اول بعد از حمد ۱۰ بار آیه ۱۲۸ سوره بقره
در رکعت دوم بعد از حمد ۱۰ بار آیه ۴۰ و۴۱ سوره ابراهیم
در رکعت سوم بعد از حمد ۱۰ بار آیه ۷۴ سوره فرقان
در رکعت چهارم بعد از حمد ۱۰ بار آیه ۱۵ سوره احقاف
بعد از نماز آیه ۷۴ سوره فرقان ۱۰ بار تکرار شود
توصیه آیت الله بهجت
نماز دیگر
دو رکعت در رکعت اول بعد از حمد سوره قدر و در رکعت دوم بعد از حمد سوره کوثر خونده بشه.این نماز والدین برای اولاد هست
در محضر علامه طباطبایی:
کسی که مقید باشد...
[ پدر ] میگوید :
" لباس را هیچ وقت پرت نکنید بیفتد یک گوشه . حتماً آویزان کنید یا تا کنید . "
کلی از این کارهای ریز ریز هست که مقید است آنها را انجام بدهد .
دستهایش را قبل از کار و قبل و بعد از غذا بشوید . قبل از غذا کمی نمک بخورد ، بعدش هم همینطور .
وقتی سرش را شانه میکند بنشیند و چیزی پهن کند . ایستاده چیزی نخورد . توی در ننشیند .
سبزه و گیاه - اگر شده کم - دور و برش باشد و ...
به بچهها میگوید :
" کسی که مقید باشد به چیزهای کوچک ، کم کم آماده چیزهای بزرگ هم میشود .اینها خودش آدم را میکشد به سمت حقیقت . "
روایت خانم نجمة السادات طباطبایی از پدر
زندگی سید محمد حسین طباطبایی | حبیبه جعفریان | روایت فتح صفحه 20
ﺍﮔﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﻨﻢ .
ﺍﻧﮕﺸﺘﻢ ﺭﺍ ﮐﻢ ﺗﺮ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺍﻭ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ ،
ﮐﻤﺘﺮ ﺑﻪ ﺍﺩﺏ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪﻡ ﻭﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ، ﺑﯿﺶ ﺗﺮ ﺑﻪ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭﯼ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻡ .
ﮐﻤﺘﺮ ﺑﻪ ﺳﺎﻋﺘﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺗﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ .
ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﯿﺶ ﺗﺮ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﺵ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻢ ، ﺑﺎﺩﺑﺎﺩﮎ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺶ ﺗﺮﯼ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻣﯽﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ .
ﮐﻢ ﺗﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺟﺪﯼ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ ،ﺍﻣﺎ ﺟﺪﯼ ﺗﺮ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ .
ﺩﺷﺖ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺶ ﺗﺮﯼ ﺑﺎ ﻭﯼ ﻣﯽ ﭘﯿﻤﻮﺩﻡ ،ﻭ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺑﯿﺶ ﺗﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ .
ﮐﻢ ﺗﺮﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﺩ . ﻭ ﺑﯿﺶ ﺗﺮ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺶ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪﻡ .
ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺧﺸﮏ ﻭﺳﺨﺖ ﮔﯿﺮﺍﻧﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﮐﻢ ﺗﺮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﺭﻋﻮﺽ ﺑﯿﺶ ﺗﺮ ﺣﻤﺎﯾﺘﺶ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ .
ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺧﺎﻧﻪ ، ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺍﻭﺭﺍ ﻣﯽ ﺳﺎﺧﺘﻢ .
ﻭﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺷﺪ ﺩﻫﻢ ، ﻗﺪﺭﺕ ﻋﺸﻖ ﻭﺭﺯﯾﺪﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻡ.